آزادی، عدالت، برابری، صلح، توسعه و رفاه

نقش آموزش زنان در شکل‌دهی جامعه‌ی توسعه‌یافته

11 عقرب 1402
3 دقیقه
نقش آموزش زنان در شکل‌دهی جامعه‌ی توسعه‌یافته
مژده تابش نور

تاریخ‌ تمدن بشری پر است از زنانی که عامل تحولات شگرف و‌ توسعه جوامع بوده‌اند. به ‌گونه‌ی مثال مشاور و‌ نویسنده‌ی متون سخنرانی پریکلس، بنیان‌گذار دموکراسی آتن و سخنور کم‌نظیر در عصر خودش، اسپاسیا، معشوقه‌ی او بود و حتا بعضی منابع گفته‌اند ایده‌ی دموکراسی یونان با آن‌ زن پیوند دارد. در عصر عباسیان بزرگ‌ترین و کاربردی‌ترین راه تجاری و نهری که از حجاز تا مکه آبیاری می‌شد، با فرمایش زبیده، خانم هارون‌الرشید، ساخته شد. جنگ‌های صد‌ساله‌ی قرون وسطا در انگلیس و فرانسه توسط زنی به نام ژان‌دارک به پیروزی فرانسه منتهی شد و با روحیه‌دهی سربازان، قهرمانی فتوحات به نام او‌ ثبت شد. همین‌گونه صد‌ها زن از پیش‌کسوتان تحولات تاریخی به شکل غیر‌مستقیم بوده‌اند که تاریخ تأثیر‌گذاری آن‌ها را کم‌تر به نمایش گذاشته است.

زنان بیش‌تر اوقات در حاشیه‌ی تاریخ قرار داشته و‌ نظام‌های مرد‌سالار، متون تاریخی را مردانه رقم زده‌اند. با آن هم، در میانه قرون جدید با به میان آمدن ادبیات توسعه، تیوری‌های پیش‌رفت جوامع و‌ این‌که استعداد، هوش و ذکاوت به جنس تعلق نداشته و‌ زنان نیز می‌توانند با کسب دانش و مهارت‌ها در رأس امور باشند، وارد اجتماع شدند و‌ پایگاه اجتماعی دریافتند. امروزه بیش‌ترین کشورهای توسعه‌یافته اعتراف می‌کنند که بخش بزرگی از تولید‌شان مدیون حضور زنان در دنیای نوین است. در جوامع متمدن و توسعه‌یافته با توجه به جمعیت پنجاه درصدی زن، سهم و نقش آن‌ها در انکشاف، توسعه و رشد فرهنگی مساوی با مردان دانسته شده و تحقیقات در این حوزه نشان‌دهنده‌ی این است که حضور پررنگ زنان در فعالیت‌های اجتماعی و نهاد‌های اکادمیک نه تنها سبب توسعه‌یافته‌گی و رشد اقتصادی شده، بلکه تاثیرات وسیعی روی امنیت، سلامت و رشد فرهنگی جامعه نیز داشته است.

مطابق آمار‌های سازمان‌های بین‌المللی از مشارکت زنان در بازار کار جهانی، میان‌گین سهم زنان ۴۵.۵ در‌صد است. ایالات متحده‌ی امریکا ۴۹ در‌صد اقتدارش را از اشتراک مساویانه‌ی زن و مرد در روند تولید می‌داند. سهم‌گیری و نقش زنان در عرصه کار و فعالیت، می‌تواند حرکت جامعه به سوی اقتصاد مردمی و مشارکتی را تسهیل کند و ثبات و پایداری اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را در پی داشته باشد.

اما در جوامع عقب‌مانده و سنتی، مثل افغانستان، دادن حق تحصیل به زنان و فراهم‌آوری زمینه‌های کسب دانش و مهارت‌ها برای دختران جوان در سیر تحولات سیاسی و اجتماعی، با ناهنجاری‌ها و ناهم‌گونی‌های همراه بوده است. زن در جامعه‌‌ی سنتی ما وسیله‌ی زاد ولد، بچه‌داری و پرستاری از شوهر و امور منزل تعریف شده است. هنوز هم باور‌های بومی و سنتی حاکم در جامعه، کار کردن بیرون از خانه را برای بانوان خلاف شرع و در تضاد با غیرت مردها تصور می‌کنند، در حالی که اسلام آموختن را برای مرد و زن به صورت یکسان و بدون استثنا بخشی از فرایض و مکلفیت‌های هردو جنس دانسته است.

سوگ‌مندانه زنان افغانستان از جمله محروم‌ترین و مظلوم‌‌ترین زنان قرن ۲۱ هستند که همواره جایگاه و نقش‌شان نادیده گرفته شده و تعریف ابتدایی‌ترین حقوق زن که آموزش و داشتن جواز کار بیرون از خانه است، در بلاتکلیفی قرار دارد. امروز در گفتمان صلح پیچیده‌ترین بحث موضوع تحصیل دختران و اجازه فعالیت‌های اجتماعی زنان پسا‌صلح با طالبان است که مایه‌ی درد و نگرانی بزرگ برای زنان این سرزمین می‌باشد.

باید اذعان کرد که جایگاه زنان تنها در همسری و مشاغل خانه خلاصه نمی‌شود و بعد اساسی زنده‌گی بانوان هم‌پای با مردان، فعالیت در عرصه‌های علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. رقم پایین زنان تحصیل‌کرده در کشور‌های اسلامی نظیر افغانستان، بیان‌گر تبعیض جنسیتی، نبود بلوغ فکری و عقب‌مانده‌گی کشور در عرصه بین‌المللی است. هرگاه به حیث انسان‌های عاقل و فهیم بخواهیم به این‌گونه سوالات که چرا ما دچار زوال اخلاقی شدیم؟ چرا اقتصاد متکی بر امداد و خیرات داریم؟ چرا فرهنگ ما خشونت می‌آفریند؟ چرا جامعه‌ی ما دچار فقر و مرض است و صد‌ها چرای دیگر‌، تنها یک جواب را در ذهن انسان می‌تواند تداعی کند که بیش‌تر مادران از داشتن‌ سواد و دانش بی‌بهره‌اند. هنگامی که دختران یا مادران آینده کشور از سواد و تربیت سالم به دور بمانند، اثرات منفی و زیان‌بار آن بالای خانواده و در کل جامعه می‌باشد.

بنا‌بر‌این، برای همه‌ی مردان و زنان که رویای داشتن یک جامعه عاری از خشونت، جنگ و بی‌عدالتی را در ذهن دارند، الزامی می‌دانم که دوشادوش هم در جهت تغییر رویکرد‌ها و سبک‌های تعریف شده در مسایل مربوط به زن‌های این سرزمین گام بردارند. امروز اگر برای اصلاح کاستی‌ها، رفع تبعیض و بی‌عدالتی که در لایه‌های اجتماعی و باور‌های روحانی سرزمین ما پیچیده شده و با خصوصیات ذاتی مردم عجین گردیده است اقدام نکنیم، شاید فردا دیر باشد. هر‌چند افغانستان کشوری است که آموزش فن، هنر و دانش معیاری برای دختر و پسر مصون نبوده و اکثریت مردان جامعه هم از یادگیری، سواد و دانش عصری محروم‌اند که این خود دلیلی شده بر عقب‌گرایی، افزایش خشونت و تداوم جنگ در کشور، اما هویدا است که عامل بنیادین این‌ چالش‌ها، باور‌های سنتی و فقر فرهنگی‌ است که منجر به تفاوت‌های جنسیتی شده و زن را در جایگاه جنس ضعیف از حق و حقوق طبیعی و اساسی‌اش محروم گردانیده است.

در نهایت، برای مبارزه با این پدیده‌ی مانع، به نظام آموزش و پرورش مدرن هم‌گون با معیار‌های جهانی و‌ با حضور مساویانه‌ی دختر و پسر نیاز داریم تا بتوانیم با تغییر اندیشه و‌ تأثیر آن بر کارکرد جامعه، باعث رفاه و‌ سلامت این جغرافیا شویم.

در خبرنامه ثبت نام کنید و مطالب را از طریق ایمیل دریافت کنید