آزادی، عدالت، برابری، صلح، توسعه و رفاه

مبارزات روشن‌گرانه‌ی زنان بدخشان در عصر محمد ظاهر شاه

10 عقرب 1402
18 دقیقه
مبارزات روشن‌گرانه‌ی زنان بدخشان در عصر محمد ظاهر شاه
مژده تابش نور

مقدمه
اهمیت مشارکت همه‌جانبه زنان در تمام عرصه‌ها در کشورهای جهان سوم به ویژه افغانستان، زمانی درک شد که بیش‌تر جوامع توسعه‌یافته در نتیجه‌ی مشارکت فعال و آگاهانه‌ی زنان و مردان به توسعه‌یافته‌گی و پیش‌رفت دست یافتند. با آن که شکل‌گیری نهضت‌های زنان پیش از قرن بیستم، در جهان آغاز شده بود، اما به افغانستان، به دلیل نبود نظام آموزش و پرورش همه‌گانی، فرهنگ سنتی، تفسیر نادرست از دین و ده‌ها مورد دیگر، دیرتر جای پا باز کرد. با وجود آن هم؛ آغاز نهضت‌ها و مبارزات آنان برای حق اشتراک در امور بزرگ تصمیم‌گیری در اوایل قرن بیستم آغاز گردید و نظام حاکم سیاسی نیز بستر همواری برای اهدای حق آنان هموار کرد.

ولایت بدخشان که از نیمه‌ی اول قرن بیستم رو در روی انقلابات فرهنگی و نهضت‌های فکری قرار گرفت. زنانی به عنوان پیش‌کسوتان و سردم‌داران نهضت بیداری زن تابوشکنی کرده و خواستار نقش‌آفرینی زن در جامعه هم‌دوش مردان شدند. این نهادینه‌گی با وجودی که فرازونشیب‌ها و تقاطع‌های مختلف زمانی را پیمود. با آن هم پیش‌زمینه‌ای بود برای محو جامعه جنسیتی و سنتی. آغازین دوران اوج فعالیت‌های زنان در افغانستان و بدخشان که مورد پذیرش جامعه سنتی نیز قرار گرفته، در عصر حاکمیت محمد ظاهر شاه بود. هرچند اهدای حقوق برای زنان، در این لمحه‌ی زمانی هیچ‌گونه تفاوتی با آزادی‌های دوره‌ی امان‌الله خان نداشت، اما در مقایسه با شرایط و احوال کشور، استقبال شایان شد.
دریافت‌های تحقیق حاضر نشان داده است که نهضت‌های زنان در بدخشان در عصر حاکمیت محمد ظاهر شاه منجر به کسب حقوق و آزادی‌های بیش‌تر آنان گردیده و از مرکز ولایت نیز به ولسوالی‌های آن سرایت کرده است. روش تحقیق حاضر به صورت کتابخانه‌ای و تحلیلی انجام پذیرفته و از منابع معتبر علمی جهت دریافت معلومات موثق، استفاده شده است.

کلید واژه‌ها: مبارزات زنان، بدخشان، حاکمیت و محمد ظاهر شاه.
اهمیت و ضرورت تحقیق: مبارزات زنان در افغانستان به دلیل حاکمیت مقطعی رژیم‌های سیاسی، باورهای سنتی، نبود دانش معیاری و فرهنگ استفاده از فناوری‌های نوین، به شکل متداوم نبوده و اگر در یک زمانی به اوجش رسیده و تأثیرگذاری در همه طیف‌های جامعه داشته، زمان دیگر کاملاً از میان رفته و دست‌آوردهای زن‌مدارانه محو گردیده است. دوران حاکمیت محمدظاهر شاه که فرصت مناسبی برای رشد و دریافت پایگاه اجتماعی برای زنان بوده، در بدخشان نیز زنان تأثیر شگرفی در تمام زمینه‌های کاری همان عصر وارد کرده و انگیزه‌ی خوبی برای زنان هم‌عصر خودشان بوده‌اند. بنا بر آن تحقیق حاضر نیز بر آن است، تا با روشنایی پهلوهای فعالیت‌های روشن‌گرانه‌ی زنان بدخشان در عصر حاکمیت محمد ظاهر شاه، الگویی برای رشد فکری و ذهنی زنان امروز ایجاد نماید.

تاریخچه مبارزات زنان بدخشان
روشنایی ذهن جامعه‌ی بدخشانی و اقشار تحصیل‌کرده نسبت به حق آموزش و پرورش زنان و پیدایش نهضت‌های زنانه در بدخشان هم‌عصر نهضت‌های بیش‌تر کشورهای آسیایی بوده است. از دورانی که امان‌الله خان، تحولاتی را از بابت مشارکت زنان در جامعه و محو تبعیض جنسیتی از پایتخت ایجاد کرد، انگیزه‌ی پذیرش این مفکوره در میان روشن‌گران بدخشانی نیز ایجاد شد. حال آن که این تحول‌زایی شاه وقت، از دامن پایتخت به ولایات کشور فراتر نمی‌‌رفت.

تاریخ مبارزات زنان افغانستان گواه بوده که نخستین زنی که فریاد زنانه‌گی برای کسب حقوق زنان در بدخشان نموده، مخفی بدخشی نام دارد. مخفی زن آزاده و روان‌طبع سرزمین لعل و ادب، دختر میرمحمود شاه بدخشی است. پدر او نیز یکی از فرزانه‌گان این ولایت و امیران محلی دوره‌ی اخیر ملوک‌الطوایفی بوده است. پس از این که شاه محمود از حاکمیت محلی بدخشان متواری گردیده و در تاشقرغان مسکن گزید، مخفی پا به هستی گذاشت. مخفی نیم قرن نخستین زنده‌گی خویش را در تبعید و دور از وطن که قطعاً نه به خواست او و یا فامیلش بود، سپری می‌کند. قریحه‌ی سرایش شعری مخفی در غربت و دور از وطن زنده می‌گردد و در زمان امیر حبیب‌الله خان عنوانی شاه وقت از قندهار نامه می‌فرستد و از فراموشی حاکمیت وقت و آواره‌گی شکایت می‌کند. همان است که به وسیله‌ی همان نامه به کابل خواسته می‌شوند. در حقیقت، نامه‌ی این زن بیدارگر و روشن‌ضمیر دلیل بر رهایی از آواره‌گان قندهار می‌شود. اما باز هم ۱۷ سال دیگر در کابل در پشت حصار‌ها و گم‌نامی شعر می‌سراید. زیستن او در کابل به او مجال می‌دهد که با شاعران هم‌عصرش به و یژه محجوبه هروی در ارتباط بوده از احوال یک‌دیگر و زنان هم‌عصرشان آگاه شوند. (۹ :۲۷).

ماندگار‌های ذهنی و فکری مخفی بدخشی گر چند عارفانه، عاشقانه و صوفیانه هست. با آن هم در بیش‌تر محتوای منظوم و منثور مخفی و پیام‌هایش برای دانشمندان و فرهیخته‌گان این سرزمین، مبرهن است که او سردم‌دار آزادی و فکر برای زنان و بنیان‌گذار نهضت زنان بدخشان بوده است.

او در یکی از اشعارش زیر عنوان طرف‌دار معارف، معارف و دانش‌دوستی خود را ابراز نموده و چنین سخن سرایی می‌کند:

***
‌ای نسل توانای وطن از دل و جان کوش
گردید همه یک‌باره خریدار معارف
نسوان که بسی بی‌خبر از علم و هنر بود
شد بهره‌ور امروز ز انوار معارف
افسوس که رفته‌ست ز کف گوهر بینش
مخفی منم از صدق طرف‌دار معارف
***

باری پادشاه وقت محمد ظاهر شاه به بدخشان سفر کرده بود. او در دیدار مخفی در خانه وی از جانب او استقبال شده و شعری را می‌سراید که بخشی از آن اعتراض‌گونه هست:

***
آباد گشت کندز و بغلان و تالقان
پس مانده‌ایم از همه اخوان خوش‌آمدی
لطفی نما که چاره‌ی بهبود ما شود
مگذارمان اضافه‌پریشان، خوش‌آمدی. (۲۱:۱۵).
***

به همین منوال، در شماره۱۷۴ مورخ ۱۱ عقرب ۱۳۳۳ هجری شمسی، روزنامه بدخشان نامه‌ی مخفی بدخشی را عنوانی نفیسه شایق مبارز، نگارنده‌ی مجله میرمن نشر می‌کند. در جایی از آن نامه می‌نویسد: «خوش‌بختم که زنده‌ام و آرزویی که سال‌ها در پیش‌رفت تعلیم و تربیه‌ی طبقه‌ی نسوان در دل می‌پروریدم به چشم سر دیدم. از خداوند بزرگ استدعا دارم که کشورم را ترقی و تعالی نصیب شود و به طبقه‌ی نسوان که در حقیقت عضو قوی و رکن مهم جامعه‌ی ما و عالم بشریت است، پیش‌رفت‌های شایانی بخشد. » (۴: شماره ۱۷۴).

برای شناخت ذهن آزاده و آزادی‌خواهی مخفی کافیست، زمینه‌ها و عصری که مخفی می‌زیست، شناخت حاصل نماییم. قید سیاسی مخفی و تبعید وی در بیش‌تر از نیم زنده‌گی‌اش نشان‌گر اثرگذری اندیشه و فکر جمعی مخفی و خانواده‌اش در اجتماع آن عصر است. آوان جوانی و شاعر شدن مخفی در دومین تبعیدگاه آنان یعنی قندهار بود که از سوی حاکمیت آن وقت به فراموشی یازیده بود. اما نامه‌ی مخفی عنوانی حکومت وقت و شاه حبیب‌الله خان آنان را دوباره به ذهن‌ها آورده و به کابل می‌آورد. او در دورانی که با شاعران هم‌عصر خود به ویژه محجوبه هروی نامه ردوبدل می‌کرد و هر دو از قید و بندهایی که بر زن جامعه روا داشته شکایات می‌کردند و آرزوی آزاده‌گی داشتند. مخفی عقیده داشت که بر جنس زن در هر عصر و زمانی جفا شده است. هنگامی که هشتادمین سال‌گرد وی در کلوب کوکچه از سوی غلام‌حبیب نوابی تجلیل گردید، او ضمن ابراز تشکری گفت: «افسوس محیط تاریک به من اجازه‌ی آن را نداد که شرکت نمایم. هنوز یک عمر تبلیغ می‌خواهد که زنان از اسارت و حقارت نجات یابند. » سال‌های زیست مخفی در بدخشان و زادگاه پدری‌اش مجال در ارتباط بودن با شعرای هم‌عصرش و ذوق فرهنگی بودن‌اش را زنده می‌کند و این است که داشته‌ها و اندوخته‌های وی جمع‌آوری گردیده و دیوان می‌شود و او را ماندگار می‌سازد. (۱۵: ۱۷).

نگاهی به تحولات زن مدارانه در عصر چهل ساله‌ی حاکمیت ظاهرشاه
پادشاهی چهل ساله‌ی محمد ظاهر، طولانی ترین عصر حاکمیت را در تاریخ معاصر افغانستان شکل داده است. محمد ظاهر به عنوان شاه افغانستان در چهل سال حکم‌روایی، از هر گونه تحول، روشن‌گری و تغییر با خون‌سردی استقبال کرده و بستر پذیرش دموکراسی و نوآوری را هموار ساخت. نخستین دوره‌های شاهی ظاهر شاه، دوره‌ی آرامش، امنیت و نظم کامل و نبود مداخله‌ی کشورهای قدرت‌مند دنیا شمرده می‌شود. بیش‌ترین مؤرخان به این باور اند که عصر پس از ختم جنگ دوم جهانی فرصتی بود برای دست‌یابی صلح، پیش‌رفت اقتصادی و گام‌گذاری کشورهای جهان سوم در مسیر توسعه، پیش‌رفت و تکنولوژی که افغانستان از این فرصت، بهره‌ی خیلی اندک برده و آنگونه که باید؛ مستفید نشد. با آن هم محمد ظاهر که در سنین نوجوانی و با تجربه‌ی اندک قدرت سالاری، زمام داری کشور را عهده دار می‌شود و فضای اجتماعی را باز می‌گذارد تا آن گونه‌ای که جامعه اصلاح‌پذیر است، اقدام کند و تغییر را بپذیرد.

دوره‌ی حکم‌روایی محمد ظاهر شاه به دوره‌های متفاوت از هم در زمینه اعطای حق زنان، بخش بندی می‌شود:
دوره‌های صدارت خاندانی
– صدارت اعظمی محمد‌هاشم و بحث زنان: صدارت اعظمی خاندانی از سال ۱۹۳۳ م تا ۱۹۶۳ م ادامه داشته است که با صدارات اعظمی محمد‌هاشم خان آغاز و با سردار داوود ختم می‌شود. محمد ظاهر که در سنین نوجوانی قدرت را در دست گرفت، از توان مملکت داری عاجز آمد و اداره کشور همانند گذشته به دست کاکایش قرار گرفت. ‌هاشم خان به تداوم پالیسی و سیاست دیکتاتور مآبانه‌ی خویش پرداخت و مدت ۱۳ سال دیگر کشور را اداره کرد. از آن‌جایی که قانون اساسی سال ۱۹۳۰ م دوره پادشاهی نادرشاه بر احکام شرعی استوار بود، حجاب شرعی و بیرون برآمدن از خانه قانونی شد و چراغ‌های نهضت زنان خاموش گردید. حتی در روستاها که زنان چادری را نمی‌شناختند و به امور روزمره‌ی کشت‌وکار و زراعت مشغول بودند، حکم چادری و نبرآمدن از خانه قطعی شد. گرچند این توظیف‌ها وجیبه‌ی دینی داده می‌شد، اما آنچه که واقعیت داشت، راضی نگهداشتن روحانیون و قشر ملاها بود که در دوره‌ی امانی اغتشاش کرده بودند. حال آن که دو دهه اخیر پادشاهی محمد ظاهر، رفتار کاملاً متفاوت با زنان بود. چه در دو دهه‌ی اخیر برای زنان از سوی دولت آزادی‌های چون دریافت موقعیت اجتماعی و کار همدوش مردان داده شد. اگر دو دهه‌ی نخستین نیز سیاسی نمی‌بود و حکم دینی داشت، چگونه در دهه‌های اخیر پادشاه دین گریز گردید؟! ازاین هویدا است که تمام ترفند‌ها در قبال زنان بحث سیاسی و نگهداشت جایگاه و قدرت صدر اعظم بود. بنا براین، این دوره در تاریکی محض طبقه‌ی زنان گذشت.

– صدارت اعظمی شاه محمود و بحث زنان: پس از محمد‌هاشم، شاه محمود کاکای دیگر محمد ظاهر که مدت هفت سال از ۱۹۴۶م تا ۱۹۵۳ م حکم‌روایی کرد. بعضی طرفداران وی دوره اورا دهه‌ی نخستین دموکراسی خوانده اند. آغاز فعالیت احزاب، انتشار جراید غیر دولتی، آزادی مطبوعات، ایجاد مکاتب نسوان در مراکز و ولایات کشور، عضویت افغانستان در سازمان ملل و ایجاد روابط سیاسی میان کشورها و ده‌ها دست‌آورد دیگر از جمله کارهای مهم این دوره بود و به دلیل اینکه دموکراسی پدیده‌ی نوپا برای مردم این سرزمین بود، استفاده‌ی مؤثر و مفید از آن صورت نگرفته و برعکس ارتجاع و هرج و مرج را نتیجه داد. فعالیت زنان نیز در این دوره به شکل محسوس ومؤثر دوباره زیر چادری آغاز گردید. «مکتب ملالی، زرغونه، انجمن قابلگی، شفاخانه‌ی مستورات در کابل با کیفیت بالا و با درک مسوولیت عمیق آغاز گردیده و زنان با کفایت آنقدر توانستند از عهده‌ی چندین کار بزرگ آبرومندانه برآیند که جامعه‌ی افغانستان حتی در روستاها حاضر به کار، تعلیم وتحصیل زنان شدند و خودشان حامی آزادی زنان گردیدند». ( ۱۲: ۱۳۴).

– صدارت اعظمی داوود خان و تحولات مربوط به زنان(۱۹۵۳- ۱۹۶۳م):
پس از دوران صدر اعظمی شاه محمود خان که برای توسعه‌ی معارف و انکشاف آموزش زنان جدا از محیط مردانه اندکی گام برداشته شده بود، دوره‌ی ده ساله‌ی صدارت داوود خان و نهضت زنان آغاز می‌یابد. این تحول که رفع چادری، دریافت پایگاه اجتماعی، تحصیلات در بیرون از کشور و کار زنان همدوش مردان را درپی دارد، با اشتراک زینب خانم سردار محمد داوود که در روز استقلال به نمایش رسم گذشت ورزشکاران بدون چادری حاضر شد، آغاز گردید و فردای آنروز شاگردان، معلمین و مامورین دولت که همه ذهناً آماده بودند، آزادانه از خانه بیرون شدند.

هرچند اهدای حقوق برای زنان، در این لمحه‌ی زمانی هیچگونه تفاوتی با آزادی‌های دوره‌ی امان الله خان نداشت، اما در مقایسه با شرایط و احوال کشور، استقبال شایان شد. فراگیر شدن ارتباطات و اطلاعات با کشورهای جهان، همه گیر شدن مطبوعات و رادیو وتلویزیون در سراسر کشور، سفر‌های خارجی، وارد شدن فلم‌های خارجی، همه و همه باعث می‌شد که تا جذب پدیده‌های نو و انتقال واختلاط فرهنگی صورت گرفته و مردم آگاهانه در روند توسعه وانکشاف سهم بیگیرند. «ممکن عوامل اساسی که باعث هضم آزادی‌های زنان در این دوره گردید، قرار ذیل باشد:

۱- ایجاد مکاتب لیسه، متوسطه و ابتداییه حتی در دور دست‌های کشور، جهان بینی مردم را نسبت به آموزش و پرورش و مزایای تمدن وتکنولوژی تغییر داده و در صدد شدند تا پشتیبان و همکار دولت در این عرصه باشند.

۲- هم چنان، پیش از ظهور نهضت دوم زنان در افغانستان، در دهه‌های پیشین زنان با عزت و حیثیت در بیرون از خانه کار نمودند و نه تنها اندک خدشه‌ی به محیط، اوضاع و ناموس جامعه‌ی اسلامی و ارد نکردند، بل ارمغان دهنده‌ی بزرگترین تخول وتغییر شدند که تا آنزمان یک زن با سواد در هرخانه، حامل نتایج مثبت و سودمند بود و نشان دادند که کفایت لازم را برای بدوش گرفتن مسوولیت سنگین بیرون از خانه و درون خانه دارند». (۱۲: ۱۵۵).

از سویی، بزرگترین چالش در برابر نهضت زنان در دوره‌ی امان الله خان، درگیری کشور با استعمار و نفوذ انگلیس‌ها بود. چه آنها هر گز نمی‌خواستند افغانستان متمدن، جامعه‌ی آزاده و تحول‌پذیر را شاهد باشند و همه وقت در پی نگهداشت رسوم و عنعنات مخالف اصول اساسی دین و پسمانی کشور بودند، روحانیون را غیر مستقیم زیر فشار آوردند واصلاحات امانی را مخالف شریعت خواندند. زنان با شهامت افغانستان که در‌های افغان و انگلیس نقش مؤثری در ناکامی آنان داشتند و و اضح بود که آزادی برای زنان یعنی شکست طلسم استعمار. بنا برآن از هیچگونه تلاش دریغ نکردند تا این اصلاحات را از بین برده و مانع پیش‌رفت زنان گردند. عصر صدارت داوود خان افغانستان از هرگونه مداخلات خارجی بدور بود و فرصت بزرگی برای استفاده‌ی مثمر در تمام شئون زنده‌گی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی داشت و اگر چنین ادامه می‌یافت، ممکن امروز افغانستان در زمینه‌های حقوق بشری، حقوق زنان و توسعه‌یافته‌گی همپای کشورهای جهان اول می‌گردید.

حاکمیت محمد ظاهرشاه و مبارزات روشن‌گرانه‌ی زنان بدخشان
– عصر شاه محمود خان و زنان بدخشان:
گر چند قریحه‌ی سراینده‌گی و بیداری فکری مخفی به عنوان زن، نمایان‌گر فضای تازه در محیط این ولایت بود، اما هنوز می‌بایست مبارزه کرد تا امکانات رسمی، دولتی و ذهنی از بابت ایجاد دبیرستان‌ها برای آموزش و پرورش زنانه ایجاد شود. باری از نویسنده‌گان چیره دست بدخشان قرن بیستم سید محمد دهقان، در جریده‌ی بدخشان در عنوانی خطاب به همشیره‌ها یاد آور می‌شود که: « عده‌ی از زنان مرکز، مترنم این آهنگ اند که در امور اجتماعیه با مردان یکجا در بیرون گشت و گزار نمایند و در مشاغل زنده گانی با پدران و برادران و شوهران خود مصدر اعانتی شوند.» (۷ : شماره ۴). ایشان ابراز نظر نمودند که از بابت این خواست زنان که آزادانه در بیرون گشت‌وگذار نمایند، مانع باشد و برای زن و مرد تقسیم بندی وظایف نمودند. در آخر مقاله نیز از انگیزه‌های که برای درس و تعلیم میان زنان و مردان ایجاد شده استقبال نمودند. نمونه‌ی دیگر روشن‌گری زنان در جامعه‌ی بدخشان در همین شماره و همین سالها، شعری را نشان می‌دهد که زنی در اعتراض به محرومیت‌اش در بیرون برآمدن از خانه سروده است. در یکی از بندهای این شعر چنین گفته است:

***
«من که در بیرون خانه چادری بر سر کنم
چون هوا ناصاف بینم خواهش فلتر کنم
در بند دیگر
فیشن از ادبار خدمت می‌دهد آزادیم
نوحه آزادی خود تا دم محشر کنم»
( ۵: شماره ۴).
***

این کنش‌های اجتماعی نشان دهنده‌ی افکار آن زمان موافق آموزش و پرورش و اما مخالف عصری شدن و بیرون برآمدن از خانه‌ی زنان بوده اند. سال‌های ۱۳۳۴ ه ش در شماره سوم جریده بدخشان، میرمن ف. ه. خوشوقت شعر انقلابی‌ای خطاب به زنان سروده اند که از نمونه‌های حرکت دهی وایجاد انگیزه بر زنان هم‌عصر‌اش را نشان می‌دهد.

«خواهر من درس بخوانی خوش است قیمت این وقت بدانی خوش است
وقت عزیز است غنیمت بدان تا نشود فوت به دقت بخوان
وقت ترا دختر دانا کند چشم ترا روشن و بینا کند
وقت خودت به که بدانی عزیز تا نشوی کاهل و مکتب گریز
رنج کش آماده‌ی تعلیم باش پیش معلم همه تسلیم باش
رفتن وقت تو به مکتب خوش است ناصح خوشوقت عزیزت خوش است»(۶ : شماره سوم).

در شماره دهم جریده‌ی بدخشان، سال ۱۳۳۴ ه ش نویسنده‌ی از جنس مردان به نام( آماج) بر رواج‌های مضحک و مزخرف جوامع عقب مانده به ویژه بدخشان تاخته و خاستگاه پیش‌رفت‌های علمی روز و تمدن بشری را رهایی از بند وقید‌های نا پسندانه بین مردمان جوامع مدرن گفته است. او تکنولوژی ومدرنیته‌ی قرن بیستم را نتیجه‌ی زحمات زنان و مردان آن سرزمین‌ها خوانده و یکی از عوامل و ابزار مهم پیش‌رفت دست‌یابی زنان به آموزش و پرورش و استقبال جامعه از نهضت‌های بیداری قشر زنان بوده است. (۱: شماره ۱۰).

مورد مهمی که، در این کنش‌ها هویداست این است که مردان تحصیلکرده و آگاه بدخشانی در مبارزات روشن‌گرانه‌ی زنان همگام شان، پا برداشته اند. تنها چیزیکه در تقابل با اندیشه‌ی آنان جان می‌گرفت، اشتراک و ظاهر شدن زنان در اجتماع دوشادوش مردان بود.

همین سال‌های ۱۳۳۴ ه ش است که زنی جدا از سرایش شعر، به نویسنده‌گی روی آورده و بدینگونه گامی در جهت بیداری و بالنده‌گی زنان گذاشته است. روزنامه‌ی بدخشان از بابت برگزاری روز استقلال یا آنچه که مفهوم حیات را در زنده‌گی بشر دارد «از سوی م. ج. صدیقی به احتمال زیاد ملیحه صدیقی از سرمعلمان لیسه مخفی بدخشی نوشته و در این اثرش درونمایه‌ی استقلال و آزادی افغانستان قرن بیستم را آکنده از مساعی و تلاش زنان و مردان این سرزمین خوانده است. او در جایی از این مقاله آورده است که» در پهلوی مردان، زنان و میرمن‌های این سرزمین مردخیز و جنگجو نیز که پرورده‌ی همین دامان و کهسار اند، جانبازی‌ها و خونریزی‌ها کرده اند که با خطوط طلایی نام آنان در تاریخ ثبت است. همچنان آنان قدمی فراتر گذاشته و جگر گوشه‌های خودرا از آوان طفولیت و بحبوحه‌ی جسارت درس شجاعت و از خود گذری داده و مفکوره‌ی وطن پرستی و آزادی‌خواهی را با ذرات شیر در رگ و شرایین شان تزریق می‌نمایند.» ( ۱۰: شماره ۵). این مقطع تاریخی دقیقن زمانیست که انگیزه‌ی بیدارگری و انقلاب فرهنگی در میان رنان رخنه کرده و آهسته آهسته حضور گرم شانرا در مقالات، اشعار وروزنامه‌ی بدخشان وجراید کال نشان می‌دهند.

به همین روال جریده‌ی بدخشان سال‌های ۱۳۳۹ تحول دیگری در زمینه‌ی توجه به زنان و عملکردهای خود جوش زنان ایجاد شده و و درآن فصل مشخصی را زیر نام( جهان زن ) برگزیدند تا زنان آگاه این محیط بیش‌تر و بهتر به فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی شان تداوم بخشند. پیغله ملا زاده در نوشته‌ی بنام ( مسولیت دختران) از زن به عنوان بنیادین عامل خوشبختی و بدبختی جوامع نام برده و عامل پسمانده‌گی جوامع جهان سوم را نبود علم و فضل میان زنان آن جوامع خوانده است. رویکردهای این چنینی حتی در نیمه‌های اول قرن بیستم نمایان‌گر تحول فکری و نهادینه شدن فرهنگ بیداری و علمیت زنان مرزوبوم بدخشان است که همگام با بیش‌تر کشورهای منطقه و دنیا تحول آفرید. ( ۱۳: شماره اول).

دهه نخستین دموکراسی و زنان بدخشان:
سال‌های ۱۳۴۳ هجری شمسی نخستین شعله‌های یک نظام نوین پرتو افگنی کرد و حاکمیت نوپای دموکراتیک به میان آمد. این تغییر بیش‌تر برای هم خوانی با وضعیت جهانی و اینکه دیگر در شرایطی که بیش‌ترین جوامع، دولتهای مردمی و دموکراتیک داشتند، دیکتاتوری و حاکمیت‌های خانواده‌گی جایگاه نداشته و با فرایند جهانی سازی همگام نبود و از طرفی هم؛ رقابت‌ها و زدوبند‌های خانواده‌گی و ظهور قشر روشنفکر و اصلاح طلب مجال تداوم حاکمیت شاهی خانواده‌گی را نمی‌داد، به میان آمد. گر چند این اقدام حکومت خیلی‌ها هدفمندانه نبود؛ با آن هم زمینه‌های رشد، آگاهی و آموزش و پرورش را درمیان اقشار مختلف جامعه مهیا می‌ساخت.

دهه‌ی دموکراسی که با انتقال مسوولیت صدارت اعظمی حکومت خارج از خانواده‌ی شاهی شکل گرفت، تحولات عمیق و اصلاحات بنیادین در عرصه‌های مختلف به میان آمد که از جمله حق اشتراک زنان در محافل و نشست‌های بزرگ تصمیم گیری، حق انتخاب کردن و حق انتخاب شدن بود. در این دهه، قانون اساسی از نو ایجاد شد، حق تعلیم و تربیه همه‌گانی گردید، زنان به پارلمان و وظایف رسمی راه یافتند و مکاتب دخترانه و پسرانه در مراکز و ولسوالی‌های ولایات کشور ایجاد گردید.

معارف نوپای افغانستان در آن زمان نه تنها با معیارات روز برابر نبود، بل ارزیابی و نظارت دولت هم روش مند و با هدف به پیش نمی‌رفت. در این میان، زنان افغانستان که تازه از دانش و تحقیق و اثرگذری بهره می‌بردند، صادقانه به مبارزات عدالت خواهانه و دانش اندوزی ادامه می‌دادند. در این دوره، طبقه‌ی نسوان در همه‌ی فعالیت‌ها سهم بارز و ارزنده داشته واندک موانعی فراراه پیش‌رفت را از خود دور می‌ساختند. مکتب‌های دخترانه، دانشگاه‌ها، لیلیه‌های نسوان و ادارات دولتی به شکل آزادانه زنان و دختران را مصروف نگه داشته بود. باآن که مکاتب از نظر کمیتی رشد قابل ملاحظه را در در دهه‌ی دموکراسی داشت، اما نظر به اینکه تحصیلکرده‌های نسوان در ولایات برای وظیفه‌ی معلمی شمار اندک نسبت به ولایت کابل بودند، بنا برآن تفاوت کیفیتی در نظام آموزش و پرورش ولایات و کابل چشمگیر بود.

بدخشان از منظر موقعیت گر چند دور افتاده بود و با مرکز کمتر داد و ستد فرهنگی داشت. اما زمینه‌های فرهنگی، علاقه به مبارزه و سواد اندوزی در میان مردم زنده بود. زنان این ولایت نیز از آغازتغییر سیاست فرهنگی دولت و اعطای حق زنان، در اجتماع راه یافتند و همدوش مردان به کار آغاز کردند. «مکتب متوسطه‌ی دخترانه ( نسوان) ازهمان دوران تاسیس (ده سال پیش تر از آغاز تجربه‌ی دموکراسی) در بذخشان ایجاد شده و زنان و دختران به فراگیری تحصیل و تعلیم پرداختند. سال‌های ۱۹۳۳ م ولایت بدخشان دارای ۸ باب مکتب دهاتی اناث با ۶۲۷ شاگردو ۴ باب مکتب ابتدایی دختران با ۱۰۵۳ شاگرد بود و در اوایل دهه‌ی دموکراسی ۱ باب متوسطه‌ی دختران با ۷۸ شاگرد بود. البته زمینه برای حضور دختران و زنان در معارف عصری در دهه‌ی دموکراسی بیش‌تر از دوره‌های گذشته مساعد گردید و بدین ترتیب تغييرات كيفي در شئون اجتماعي مشهود گردید». ( ۱: ۱۹۸).

مکتب دخترانه‌ی مخفی بدخشی از آوان تأسیس تا سال‌های ۱۳۵۲ ه ش آغاز ریاست جمهوری داوود خان متوسطه بود و مکتب برای بانوان تا صنف نهم بود. زنان فعالی همچون، زلیخا اکبر زاده یفتلی، بانو منور سلطان در جایگاه سرمعلم و معلم مکتب متوسطه مخفی بدخشی، به تدریس و فعالیت‌های تعلیمی مصروف بودند. در همان زمان جریده دیواری در مکتب متوسطه مخفی بدخشی وجود داشته و برای دانش آموزان انگیزه می‌دادند تا نوشته‌های خویش را در جریده به نشر بسپارند. در این جریده که در ماه دو بار مقالات و نوشته‌های آن تغییر می‌یافت، دانش آموزان لایق و مستعد نیز برای انگیزه دهی و تشویق معرفی می‌گردیدند. به گفته‌ی بانو اکبر زاده یفتلی، در جامعه سنتی آن زمان همه فامیل‌ها برای دختران شان اجازه مکتب رفتن نمی‌دادند، پنهانی آنان را شامل مکتب می‌ساخت و با خواهشات مکرر خانواده را قانع به خاطر مکتب رفتن دختران شان می‌کرد. ( ۱۸: حوت ۱۳۹۶). گرچه، مکتب مخفی بدخشی در آن زمان متوسطه بود و مکتب برای بانوان تا صنف نهم بود. اما در این میان؛ انگشت شمار بانوانی بودند که به خود جرأت دادند و برای ادامه تحصیل در مکتب لیسه کوکچه در کنار پسران ادامه تحصیل دادند. بانو داکتر‌هاجره فرزند صوفی عبدالرشید، بانو انجنیر عاطفه فرزند میرزا محمد عمر، بانو طاهره فرزند لطیف و بانو نادیه و بانو حبیبه فرزند جمال الدین از فیض آباد بودند که در سال ۱۳۴۸ ه ش فارغ شدند و در سال ۱۳۵۱ه ش نیز بانوانی بنام‌های فاطمه، کامله فرزند عبدالجلیل و دختر والی آنوقت بنام زهره آیین نیز از مکتب پسرانه‌ی وقت ( لیسه‌ی کوکچه) فارغ شده اند . در سال ۱۳۵۳ ه ش بانو فروغ فکرت و حنیفه ظریفی از بانوانی بودند که دوره لیسه را در مکتب پسران تمام کردند. در سال ۱۳۵۲ مکتب متوسطه مخفی به لیسه ارتقا کرد و معضل بانوان برای ادامه درس تا جایی حل شد. بیش‌ترین فعالیت و مبارزات زنانه طی این سالها حضور آنان در نمایشات فرهنگی و محفل‌های مناسبتی بود. این اقدام بی پیشینه ترین تحولی بود که سهمگیری فعال زنان را در اجتماع آنزمان همدوش مردان ثابت می‌ساخت. ( ۱۷: سال ۱۳۵۴).

شاگردان، معلمین و دختران با انگیزه‌ای که از لیسه‌ی مخفی بدخشی در اوایل دهه‌ی ۵۰ فارغ شدند، با شهامت به درس وتحصیل ادامه داده و پشت به هر چه نا ملایمات و عنعناات نا پسند بود، می‌کردند.

در این میان، بانو‌هاجره ضیا از جمله معدود زنانی بود که پس از پیروزی در آزمون کانکور و راه یافتن به دانشکده‌ی طب کابل، بی درنگ به ادامه‌ی تحصیل پرداخت و در درازنای تحصیل‌اش هیچ گونه ایستایی زمانی و ذهنی را به خود راه نداد تا اینکه یکی از دوکتوران و کادرهای ورزیده‌ی ملی گردیده و تا امروز با اینکه شرایط زیست مانی راحت برایش در هر کشوری مهیا است، اما به خدماتش برای بانوان بدخشان در شفاخانه‌ی ولایتی آنجا ادامه داده است. ( ۱۹: ثور ۱۳۹۶). یکی دیگر از زنان مبارز آن روزگار که فعالیت‌های اجتماعی و زن مدارانه‌اش را تا امروزمستدام نگه داشته بانو ذوفنون حسام ناطق است که تا این روز‌ها به فعالیت‌های اجتماعی‌اش ادامه داده و دست‌آوردهای ماندگار برای زنان در همه عرصه‌ها داشته اند. بانو صدیقه عجزی زاده نیز از جمله بانوانی است که از سال‌های ۱۳۴۸ ه ش به بعد شعر می‌سراید و بیش‌تر اشعارش روشن‌گرانه، علمی و برای دریافت حق زنان و انتقاد کارکردهای حاکمیت سیاسی بوده است.

آخرین سال‌های شاهی محمد ظاهر شاه که زد وبند‌های اجتماعی و سیاسی میان اقشار مختلف جامعه به میان آمده بود، فعالیت‌های زنان در بدخشان نیز محسوس ومشهود گردیده واز نابهنجاری‌های روزگار و آشفته‌گی وضعیت در قالب شعر و نثر انتقاد‌ها می‌کردند و به جریده‌ی بدخشان می‌فرستادند و یا هم در محافل مناسبتی به خوانش می‌گرفتند. اما سوگ‌مندانه، بیش‌ترین داشته‌های ذهنی و علمی آنان در نظام‌های مختلف سیاسی از میان رفته و نابوده شده است.

بانو عاطفه‌هادی سید یکی از بانوان مبارز و شاگرد آغازین دوره‌های لیسه در مخفی بدخشی اشعار خود را بیش‌تر به صورت انتقادی، ذهنیت دهی زنان و استقبال از زنان در جریده بدخشان و جریده دیواری مکتب مخفی بدخشی به نشر می‌رسانده است:

شعر ذیل از بانو عاطفه‌هادی سید است که در یکی از جریده‌های دیواری مکتب مخفی بدخشی در سال ۱۳۵۲ ه ش به نشر رسیده است:

***
اکنون که کاروان فلک صف کشیدنیست
درجاده‌ی ترقی ما ره بریدنیست
این ملت غریب در این آستان نو
نقشی به سوی نهضت نسوان کشیدنیست
ماهی که سر کشید دراین کهسار ما
خط غبار خویش به کیوان کشیدنیست
طرحی که نسل خبره‌ی امروز می‌کشد
نور بشارتیست که فردا دمیدنیست
دست به خون آغشته‌ی اهل عنود را
با قطره‌های اشک یتیمان نشستنیست
برگوش‌ها به جای غریو خروش تانگ
آهنگ همنوایی انسان شنیدنیست
برمشهد ستم‌زده‌گان خنده نابجاست
آخر غزال بخت شما هم رمیدنیست
«هادی» ز بعد غارت و بیداری خزان
بر این چمن نسیم بهاری وزیدنیست

امروز هم از این بانو نوشته‌هایی در سایت‌های روزگار و خاوران به نشر می‌رسد.

بانو فروغ فکرت نیز ازجمله فعال بانوانی بود که با تشویق و حمایت فامیل روشن‌گر و انگیزه مبارزه‌ی خودش به مسلک معلمی روی آوردند و هم زمان گرداننده‌ی محافل و مدیر مسول جراید دیواری مکتب بودند. در سال‌های ۱۳۵۱ ه ش بانو فکرت در یکی از محافل به مناسبت تجلیل از مقام والای زن و مادر سروده یی انقلابی را از شوهر شان به خوانش گرفتند که بخشی ازآن در ذیل است.

***
دانم فسرده روح و تنت مام من همیش
درد شرایطی که تو داری در آن قرار
با عدل و داد و راحت و آرامش روان
هر تن به سهم خویش مهیای کار‌ها
در راه اعتلای وطن مرد و زن همی
کوشند از تهی دل و باشند همنوا
آندم ز مهر مادر شیرین خویشتن
فرزند بهره گیرد و مادر از آن رضا
***

این شعر مرحوم غنی فکرت در ۲۴ جوزای ۱۳۵۱ ه ش در مراسم بزرگداشت از روز مادر توسط بانو فروغ فکرت خوانده شد. اما به بهانه‌ی اینکه از وضع جاری آنزمان شکایت شده و گویا تشویق به تغییر شرایط می‌کند، اخطاریه‌ی شفاهی از سوی حکومت محلی بدخشان در آن زمان برایش داده شده است.

همزمان با این وضع در فیض آباد بدخشان، ولسوالی‌های زیباک و شغنان نیز دارای لیسه‌های پسرانه و ابتداییه‌های دخترانه بودند و درآن جای‌ها نیز با وجود فشار‌های عمیق سنتی و ناآگاهی محیط دهات، زنان و دخترانی بودند که تابوشکنی کردند و به ادامه‌ی تحصیل در کنار پسران و فعالیت‌های اجتماعی آغاز کردند. دو تن از دختران شغنانی که در سال ۱۳۵۲ ه ش شامل صنف هفتم لیسه‌ی پسرانه‌ی رحمت گردیدند، بانو ماه خوبان دختر میرآغا خان و بخت بیگم دختر میرزا شیر علی بودند که تا صنف دوازدهم درآن لیسه در کنار پسران درس خواندند و به دانشگاه‌های مختلف راه یافتند. به گفته دوکتور خوش نظر پامیرزاد: «این قدم بود که سرنوشت دختران شغنان را قسم دیگری رقم زد. این قدم بود که برای بار نخست سرحد عنعنه را عبور کرد و دختر را در سن کم از عروسی نجات بخشید. این قدم بود که دختر شغنان را برای بالیدن رهنمون شد. این قدم بود که دختر شغنان را به مرحله دیگری از زنده‌گی وارد ساخت. این قدم بود که معارف شغنان را دچار کیفیت دیگری ساخت. این قدم بود که سرنوشت دختر شغنان را از مکتب ابتدایی نسوان به لیسه رحمت پیوند داد و…» (۴: ۴). مکتب نسوان شغنان که در سال ۱۳۴۴ ایجاد شده بود وسالانه به تعداد ۵۰ دختر د رصنف اول ثبت نام می‌شد و تا صنف ششم تعداد شاگردان‌شان به انگشت‌شمار می‌رسید. اینک اقدام نیک بانوان ماه خوبان و بخت بیگم با پشتی‌بانی فامیلان‌شان نخستین گامی بود که راه را برای جرأت‌گیری وترغیب دختران باز کرد و نوید بزرگی برای شاگردان مکتب دخترانه شد. تداوم درس و تحصیل از سوی این دختران شغنانی با مبارزات و چالش‌های فراوان همراه بود. اما آنان پشت به هر سنت و عنعنات نا پسند نموده و پس از اتمام دوره‌ی مکتب و سپری کردن کانکور وارد دانشگاه شدند و عازم ولایات جلال آباد و کابل گردیدند. بانو ماه خوبان که در طب ننگرهار راه یافته بود، به تداوم تحصیل در جلال آباد و بانو بخت بیگم در تربیه‌ی معلم سید جمال الدین ادامه داد. هردوی آنان هنوز نیز یکی با داشتن چپن مقدس دکتوری و یکی با وظیفه‌ی مقدس معلمی مصروف خدمت‌گزاری در این مرزوبوم هستند. هموار ساختن راه آموزش برای دیگران و الگو قرار گرفتن شاگردی این دو بانو باعث شد تا پدران شان دو دختر دیگر بنام‌های نفیسه و چمن آرا را نیز شامل لیسه‌ی رحمت سازند که آنان نیز با راه یافتن یکی در دانشکده‌ی طب کابل ودیگری در بورس تحصیلی خارج در زمره‌ی نخستین مبارزان وپیش آهنگان نهضت نسوان شمرده می‌شوند. پس از این رد پای همین زنان مسیر قدم‌های بانوان دیگر بدخشان شد و تا امروز آموزش و تحصیل زنان بخشی از هنجار خواستنی مردم ولایت بدخشان است.

نتیجه گیری
پژوهش حاضر نمایان‌گراین است که عصر حاکمیت ظاهر شاه، فرصت جدیدی برای بیداری زنان افغانستان در مرکز و همه ولایات کشور بود. بیش‌تر فعالیت‌ها و جنبش‌های آزادی خواهی زنان از دوره صدارت اعظمی شاه محمود آغاز و در دوره صدراعظمی محمد داوود اوج می‌گیرد. عصر حاکمیت محمد ظاهر شاه بستر پذیرش برای دریافت پایگاه اجتماعی در جامعه هموار گردید و بیش‌تر کاستی‌های که در زمان شاهی امان الله خان بود، جبران گردید. بانوان بدخشان سیاست‌های دموکراتیک عصر محمد ظاهر شاه را فرصت دانسته و در پهلوی دیگر زنان افغانستان به نهضت‌های زن مدارانه و فعالیت‌های روشن‌گرانه پرداخته و در زمینه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مؤثریت خود را نشان دادند. در واقع؛ جرأت‌گیری و فعالیت‌های زنان در بدخشان در دوره‌های بعدی محصول کارکرد شایسته‌ی زنان دوره حاکمیت محمد ظاهر شاه بوده است.

فهرست منابع
۱- آماج. (۱۳۳۴). جریده بدخشان، شماره دهم.
۲- اندیشمند، محمد اکرام. ( ۱۳۸۹). معارف عصری در افغانستان (۱۲۸۲ – ۱۳۸۹ه ش ). کابل: نشر پرند.
۳- بدخشی، مخفی. (۱۳۳۳). روزنامه بدخشان، شماره ۱۷۴.
4- پامیرزاد، خوش‌نظر. دو پیشآهنگ نهضت نسوان شغنان. www.shughnan.com.
۵- جریده بدخشان. (۱۳۴۲). شماره چهارم.
۶- خوشوقت، ف. ه. (۱۳۳۴). جریده بدخشان، شماره سوم.
۷- دهقان، سید محمد. (۱۳۲۷). جریده بدخشان، شماره چهارم.
۸- سهیلا، طیبه. ( ۱۳۷۲). مخفی بدخشی ( زن آزاده). مجله سپیده، چاپ پشاور، شماره چهارم.
۹- شهرانی، عنایت الله. ( ۱۳۹۵). لعل سخنگوی (سیدالنسب شاه بیگم مخفی بدخشی). کابل: کانون فرهنگی قیزیل چوپان، چاپ اول.
۱۰- صدیقی، م. ج. (۱۳۳۴). جریده بدخشان، شماره پنجم.
۱۱- غبار، میر غلام محمد. ( ۱۳۸۳). افغانستان در مسیر تاریخ. کابل: انتشارات میوند، جلد دوم.
12- کاظم، سید عبدالله. (۲۰۰۵). زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد. کالیفورنیا: library of congress catalog، چاپ اول
۱۳- ملازاده. (۱۳۳۹). مسوولیت دختران. جریده بدخشان، شماره اول.
۱۴- نظیری، شیرین. تاریخچه جنبش زنان در افغانستان. فصلنامه مشعل، سال هشتم، شماره ۱۲.
۱۵- نوابی، غلام حبیب. (۱۳۸۳). مخفی بدخشی. کابل: مؤسسه انتشارات الازهر، چاپ سوم.
۱۶- نوابی، غلام حبیب. (۱۳۸۲). لعل بدخشان. کابل: مؤسسه انتشارات الازهر، چاپ دوم.
۱۷- کلکسیون جریده دیواری متوسطه مخفی بدخشی، سال ۱۳۵۴ ه ش.
۱۸- اکبر زاده یفتلی، زلیخا. (حوت ۱۳۹۷). مصاحبه شخصی.
۱۹- ضیأ، ‌هاجره. (ثور ۱۳۹۸). مصاحبه شخصی.

در خبرنامه ثبت نام کنید و مطالب را از طریق ایمیل دریافت کنید