«نامم حمیرا ثاقب است» هنوز زنان زیادی در افغانستان نمیتوانند نام شان را به بانگ بلند و در میان جمع بر زبان بیاورند. نام کوچک بسیاری از زنان وقتی بزرگ میشوند از خاطر میرود، اما حمیرا این بخت را داشته که در کابل به دنیا بیاید، در مشهد به مکتب برود، در روانشناسی فارغالتحصیل شود و عضو گروه کاری مشترک جامعه مدنی افغانستان و سردبیر خبرگزاری زنان باشد.
برای کسانی که با حمیرا ثاقب آشنا نیستند خود را چگونه معرفی می کنید؟
با سلام به دوستان حمیرا ثاقب هستم فارغ التحصیل روانشناسی ازدانشگاه کابل. ژورنالیزم را بصورت عملی در سال 1378 آغاز نمودم، در نشریات مختلفی قلم زدم و در راستای موضوعات زنان مقالاتی نگاشته ام. مسوولیت های متعددی را در کشور سپری کردم. فعلا مسوولیت شبکه ی نگاه زن را دارم که تحت این مجموعه سایت خبری و مجله نگاه زن نیز فعالیت می نماید. عضویت کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان را داشته و بخاطر حقوق میلیون ها زن در کشور مبارزات آزادی خواهانه نموده ام.
خانم ثاقب از زمانی که مهاجر بودید به ما بگویید چه حسی داشتید؟ چطور شد که تصمیم به بازگشت گرفتید؟چه دلیلی وجود دارد که زنان یا به طور کل مهاجرین افغان قانع شوند که برگردند؟
من بسیارخرد بودم درست یادم نیست طفل یک ساله یا دوساله بودم که مهاجرت کردیم وتا زمانی که من دیپلم گرفتم وحتی کنکوردادم ودررشته مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد قبول شدم در ایران بودم، من به یاد نمی آورم که در آن سال ها ازچیزی محروم شده باشم و در آموزش وتحصیل برای من هیچ محدودیتی وجود نداشته است، اما از سال 70 سخت گیری ها برای مهاجرین آغاز شد. و با این حال من هیچ محدودیت ومشکلی راه حس نکردم. ولی همیشه دربحث هایی که انجام می دادیم فکر میکردم که چرا زن نتواند وکیل شود، قاضی شود، چرا در بین این همه مسئولین یک زن نیست؟
در مورد بازگشت به افغانستان باید بگویم که من باور دارم افغانستان با تمام خرابی ها و مشکلاتی که دارد وطن من است؛ به عنوان یکی ازشهروندان این کشور با وجود تمام مشکلاتی که دارد با تمام وجودم خواستار برگشت بودم. ما می دانستیم که با برگشت دریک مخروبه زندگی خواهیم کرد، به یاد دارم در سال هایی که بازگشتیم درطول هفته دو ساعت برق داشتیم. آن زمان هنوز حکومت نظامی بود و مردم برای حفاظت ازخانه هایشان سربام می ایستادند ومی گفتند:«من هستم توهستی ؟» وفردمقابل پاسخ می داد که:«هستم همه چی خوب است». وضع بسیارخراب بود، یک کشورمخروبه بعدازجنگ. مااین بحث ها را می دانستیم ولی با این حال تصمیم گرفتیم به عنوان شهروند این مرزوبوم برگردیم ودست به دست هم دهیم وباز بسازیمش من با رضایت کامل برگشتم، یادم است نه تنهامن بلکه یک گروه کلان از افرادتحصیل کرده که برگشته بودیم همگی زمین خاکی میدان هوایی را بوسه زدیم اولین دلیلی که هر فرد باید برای بازگشت به کشورداشته باشه این هست که اینجا خاک و مرز و بوم ماست، مشکلات وسانسورهایی که شما ازطرف حکومت درکشور بیگانه دارید دراینجا درحوزه ی زنان ندارید، شما بهترین قوانین درحوزه ی زنان دراینجا دارید و می شود دراین زمینه کار کرد بالاخره افغانستان یک کشورجنگ زده هست و مشکلات خود رادارد ولی آزادی های زیادی نیزدارد آزادی بیانی که شما درافغانستان دارید درآمریکا ندارید از نگاه بحث حقوقی و البته در سایر زمینه ها هم همینطور است ما می توانیم به عنوان یک شهروند طرح و ایده ای داشته باشیم وآن را عملی بسازیم، برای ساختن یک آینده ی خوب برای خود و مردم خود، اگر بررسی کنیم می بینید تعداد افرادی که در انتحاری کشته می شوند برابر با کسانی است که درتصادف و حوادث دیگردرکشورهای دیگر مانند ایران کشته می شوند.
الگوی شما برای رسیدن به آرمان ها و اهدافی که درذهن داشتید چه کسی بود و چه شد که پا دراین مسیر گذاشتید؟
بخواهی نخواهی جامعه ی افغانستان سالهای متوالی وحشتناکی راگذرانده است وهمچنین برخوردهای نادرستی که متاسفانه من درجامعه دیدم نشان می دادکه بایدکاری کرد، باید برای تغییرجامعه قدمی گذاشت و چون خارج از بحث مطالعه من به موضوع زنان علاقه مند بودم، روی گفته های سیمون دوبوار و کسانی که در این زمینه ها حرفی برای گفتن داشتند فکرکردم که باید برای تغییر جامعه کاری کرد. بعدازفارغ التحصیلی درکابل مجله ای منتشر کردم به نام نگاه زن که درآنجا بطورتخصصی روی مسئله ی زنان کارکردیم. هدف من کار در حوزه ی فرهنگ وادبیات بود که ما حداقل طرح سوال کنیم برای مردم که زنان چه کسانی هستند؟ زنان چه می خواهند؟ اصلا صورت مسئله طرح کنیم چون متاسفانه ما دوره ی وحشتناک طالبان را گذرانده بودیم وجامعه آموخته بود که زنان را در بیرون ازخانه نبیند و ماهم درسال هایی آمدیم که بعدازهفت وهشت سال حضور زنان درجامعه برای مردم بسیار تعجب آور بود و ما فکر کردیم که باید دراین زمینه کاری کنیم، گرچه نهادهایی هم تشکیل شده بودوآگاهی دهی شروع شده بود ولی بطورتخصصی روی آن کار نشده بود. پس ما تصمیم گرفتیم درمجله ی نگاه زن به طورتخصصی مسئله ی زنان رابررسی کنیم وخیلی بحث هارا دراین زمینه به چالش بکشیم وانگشت گذاشتیم روی افراد باسواد جامعه دانشجویان و محصلین و کسانی که دراین زمینه کارمی کنند و باتوجه به همان نابسامانی هاونابرابری هایی که مشاهده می کردیم و به این نتیجه رسیدیم که بایدتغییری ایجادشود سیمون دوبووار برای من الهام دهنده بود. بیشترازهمگی بخاطراین که آنقدرزیبا به تحلیل زنان وجامعه می پردازد با اینکه فاصله ی زمانی بسیار زیادی ازکتاب جنس دوم تا حالا هست ولی من می دیدم که هنوزهم در بافت جامعه ی افغانستان این مشکلات صورت مسئله نشده است.
تلاش هایی که زن ها درغرب انجام داده اند برای گرفتن حق رای برای من الهام دهنده بود که بالاخره ما به عنوان انسان وقتی به یک ارزش باورمند هستیم باید برای آن تلاش کنیم وبرای آن قربانی بدهیم.
هدف شما ازایجاد و تاسیس نگاه زن چی بود؟ چراشما رسانه را به عنوان ابزاری برای رسیدن به صلح و بهبود وضعیت زنان انتخاب کردید؟
بخاطر این که من فکرمی کردم رسانه یک راه میانبری هست که مردم به آن علاقمند اند چرا که در زمان طالبان رسانه ها بسیاردرمحدودیت بودند ومی شود گفت، اصلا نبودندغیراز رادیوشریعت
و این می توانست برای مردم جذابیت داشته باشد، راهی بود که ما می توانستیم با هزینه ی کم به مخاطب زیادی دست پیداکنیم و برای مااین مهم بود که مخاطبان خود را پیدا کنیم وبتوانیم این بحث را حداقل در اذهان وافکارمردم صورت مسئله کنیم، برای اینکه هدف خودرابیان کنیم، رسانه یک مسیرکوتاه وراحت و جذابی است برای جامعه ای که سالهاست رسانه رادرخود نداشته است علاوه بر این مزیت دیگررسانه این هست که هم فکر آن خود را در این مسیردرکنارخود داشته باشیم.
وضعیت خبرنگاران در افغانستان به خصوص خبرنگاران زن چگونه است؟
ما خبرنگار زن بسیارکم داریم ولی نمی توان گفت نسبت به مردان، زنان قربانی کمتری داریم؛ جامعه به گونه ای است که شما نمی توانید برای آوردن مساوات درآن بگویید حدود ده سال یا پانزده سال کافی است، ولی ما قدم ها را آهسته وبا توجه به موازین جامعه برداشتیم تا با بازخورد منفی روبه رونشویم، روی همین مسئله برخی ازمشکلاتی که خبرنگاران زن درجامعه دارند برخواسته ازهمان بافت وتفکری سنتی است که درآن جامعه پابرجاست، مثلا درولایت نورستان ماهیچ خبرنگار زنی نداریم وتمام قدرت جامعه دردست مردهاست و بیشترین بهره کشی را از زنان دارند، حال درچنین بافت سنتی و عمیقی که درجامعه افغانستان وجوددارد، افرادی با تفکراقتصاد برتر که من ارباب هستم اقتصاد من برتراست و همگی رعیت من هستند وهیچ کس حق ندارد برخلاف من صحبت کند را اشاعه می دهند به زنان وهر زنی را،حتی زنانی که درکلان شهرها قرار دارند را با همین تفکرمی بینند، شما این تفکر وحشتناک سنتی که درجامعه وجود دارد را درمرگ فرخنده می توانید ببینید، به همین دلیل وضعیت زنان خبرنگاردر ولایات جنوبی ما با همان تفکرمرد سالارانه به گونه ای است که خانم های خبرنگار با نام مستعارفعالیت می کنند و تفکر افراطی واسلام افراطی، متاسفانه درنقاط مرزی پاکستان به شدت شیوع پیداکرده است واین به شدت مانع فعالیت زنان به خصوص زنان خبرنگارشده است، ولی درکلان شهرها مثل هرات ومزار و قندهار و سایر قسمت ها می توانیم زنان خبرنگاربسیارقوی راببینیم که جوایز بسیاری دریافت کرده اند چون شیوه ی کارشان متفاوت است ومردم درکلان شهرها تا حدودی به حضور زنان درجامعه بیشترآشناهستند روی این مسئله زنان خبرنگارموفقی داریم.
با توجه به شرایط افغانستان ما دو دیدگاه متفاوت از زنان افغانستان داریم اولین دیدگاه که وضعیت را رو به پیشرفت و بهبود برای زنان با توجه به تصویب قوانین و حمایت بین المللی می دانند و طیف دیگر که توجه ما را به آمار روز افزون خشونت علیه زنان جلب می کنند و معتقد اند این قوانین صرفا یک شوآف در سطح بین المللی است. با این توصیفات ممکن است شما تصویر روشنی از شرایط زنان در افغانستان به ما بدهید؟
وضعیتی که شما فرمودید دو روی یک سکه است. افغانستان در حال حاضر از افراط گرایی رنج می برد شما یک روی سکه را می بینید که زن ها نمی توانند در خانه تصمیم گیرنده باشند، اگر به مکاتب نگاه کنیم با اینکه 5 میلیون طفل صنف اول ثبت نام می کنند اما چقدر از اینها از صنف 12 فارغ می شوند؟ و بعد از صنف 9 فامیل ها چه تعداد از اینها را خانه نشین می کنند به دلیل اینکه دخترها جوان شدند و دیگر نیاز نیست به مکتب بروند؟ و شما وقتی که آمار و ارقام را می بینید در سطح دکترا و ماستری یک درصد از خانم ها حضور دارند البته در این سال ها شاید تعدادش بیشتر شده باشد این یک روی سکه است و متاسفانه ناهنجاری های زیادی که قبلا هم خدمت شما عرض کردم بخاطر این تفکر افراطی هست و در وضعیت زنان خودش را نشان می دهد. روی دیگر سکه زمانی که شما تجزیه و تحلیل کنید؛ در افغانستانی که هیچ زیر ساختی ندارد توجه ویژه ای به وضعیت زنان صورت می گیرد و قانون منع خشونت اگرچه از پارلمان کشورتصویب نشده اما طی فرمان رئیس جمهور سالهاست عملی الاجراست و مطابق با آن قانون به شکایت زنان رسیدگی می کند مطابق همین قانون در سارنوالی ها یا در دادستان های کشور شعبات خاص منع خشونت بر زنان تاسیس می شود و طبق آن یک معینیت خاص برای زنان در سارنوالی کشور ایجاد می شود و پلان عمل ملی زنان که با توجه به آن باید تا سال2015 حداقل حضور 30 در صد زنان را باید در رهبری داشته باشیم که این ها نقاط خوش بین کننده و مثبتی هستند. شما قاضی های زن را می بینید که فرصت های بسیار خوبی برای آن ها ایجاد شده است و پلیس های زن را می بینید در دولت وزیران زن معینان و مدیران زن را داریم. با توجه به آنچه گفته شد می توانید شاهد یک تضاد و تناقض جالبی در مورد وضعیت زنان افغانستان باشید.
اصلی ترین بحران زنان افغان در جامعه فعلی چیست؟
برای فعلا بحث و مباحثات صلح و حفظ صلح و دستاورد های زنان در معاملات و معادلات سیاسی صلح بحث خیلی نگران کننده و بحران زایی در افغانستان است یعنی جدای از زنان حتی مردان افغانستان هم نمی خواهند که به سال های سیاه طالبان برگردند و فعلا تضمین دستاوردهای 17 سال گذشته مخصوصا بحث حقوق زنان و حقوق بشر جزء دغدغه های اصلی زنان افغانستان هست.
اگر از دید کشور های خاورمیانه به افغانستان بنگریم و بخواهیم مقایسه کنیم زنان افغان را در چه سطح و جایگاهی می بینید؟ آیا پیشرفتی داشته اند یا نه؟
پیشرفت ها در افغانستان بیشتر شکل عمودی دارد یعنی شما حمایت حکومت را تقریبا دارید و فعالیت هایی را که یک حکومت باید برای دفاع از شهروندانش مخصوصا زنان بخاطر وضعیت بغرنجی که دارند خوب انجام می دهد اما این فعالیت ها به صورت افقی نبوده اگرچه جامعه تغییر کرده ولی آنچنانی که ما پیشرفت به صورت عمودی داشتیم در درون جامعه به دلیل اینکه هیچ نوع کنترلی روی بحث افراط گرایی نبوده نداشتیم. برای تغییر ذهنیت یک جامعه شما باید از تمامی مولفه ها کار بگیرید بحث اگاهی دهی حتی از مکتب باید شروع شود در خصوص زنان شما باید این پندار و باور را درون جامعه تزریق کنید با توجه به برنامه هایی که ساخته می شود با توجه به برنامه هایی که در دانشگاه و مکاتب باید روی دست گرفته شود اگاهی که به مردم بی سواد داده می شود که این کار بیشتر از طریق ان جی او ها صورت گرفته تا حکومت بیشتر در بخش سیاست گذاری قانون سازی و تضمین حضور زنان در رده های رهبری تصمیم گرفته موفق تر بوده ولی چون بحث تغییر ذهنیت ها یک بحث بسیار مهم و عمده ای هست که باید برای آن یک برنامه طویل المدت و یک برنامه ای که برخاسته از یک تعهد باشد و نه کارهای مقطعی ما کمتر موفق بودیم با تفکر افراطی ضد زن که درون ذهنیت مردم افغانستان هست مبارزه کنیم.
می دانیم که یکی از مهم ترین دست آویز های مردان برای تحقیر زنان آیات و احادیثی است که شنیده ایم و خوانده ایم نظر شما در این رابطه چیست؟ زنان چطور می توانند به تفسیر درست برسند؟
نیاز هست وزارت اطلاعات و فرهنگ وزارت معارف وزارت تحصیلات عالی و نهاد هایی که به نوعی ریشه ای در تربیت جامعه سهم دارند به صورت جدی روی مسائل زنان در قالب یک طرح و برنامه با دوام کار کنند که متاسفانه چنین چیزی صورت نگرفته و دولت فقط به همان سیاست گذاری ها و قوانین اکتفا کرده و کارهایی هم که نهاد ها و ان جی او ها انجام داده اند اکثرا مقطعی و کوتاه مدت بوده که این نمی تواند درد مردم افغانستان را دوا کند و نمی تواند تغییر اساسی در ذهنیت ها ایجاد کند در نساب تعلیمی افغانستان مخصوصا در این سالها با وجود وزیر جدید معارف آقای بلخی که کوشش شده از نظرگاه جنسیت و بحث حقوق زنان به آن پرداخته شود نیاز هست که این دیدگاه وارد سیستم وزارت معارف وزارت تحصیلات عامه و وزارت اطلاعات و فرهنگ شود و برای این مساله باید بحث های کلان تر و جدی تر روی دست گرفته شود.
البته اگر شما کشور های دیگر را ببینید مثلا الازهر مصر فضای بیشتری برای خانم ها وجود دارد به طور کل در افغانستان خوانش دین کهنه و سنتی است و ما کمتر شاهد این هستیم که بتوانیم خیلی جدی روی این مسایل تمرکز بکنیم اولین حربه ای که زنان برای دفاع از خودشان دارند بازخوانی متون احادیث و روایات دینی است گرچه این بحث، بحث خیلی عمیقی است همچنان که خداوند در شروع کتابش می گوید الحمد الله رب العالمین_من پروردگار تمام جهانیانم_نیاز هست که ما واشکافی و موشکافی بکنیم و با حلقه هایی که روی بحث روشنگری دینی کار می کنند تماس بگیریم . از بحث هایی که در مورد شناخت زنان صحبت می شود این است که مثلا چون در بحث زنان معلومات دینی کمتر است و یا از زاویه مردانه به آن نگاه شده ما کمتر تعریفی از زنانی که الگو بودند داریم مانند فاطمه(س) یا سمیه. لازم است که به صورت عمیق تر به متون دینی مراجعه شود و این بار از زاویه و دید زنان به آن پرداخته شود.
علت اینکه زنان مورد خشونت قرار می گیرند شاید این هست که ازحقوق خودآگاهی ندارند آیا حکومت درجهت آگاه سازی زنان فعالیتی انجام داده است اگر داده آیا از فعالیت های حکومت راضی هستید یا به این موضوع بی توجه هستند؟ جامعه ی مدنی وفعالان حقوق زن چطور؟
شما هرتغییری را که درافغانستان می بینید، اگرقانونی ساخته شده است این نتیجه ی تلاش ودادخواهی نهادهای زنان بوده، که تلاش کردند درحکومت یک منبع حمایتی داشته باشند و حکومت هم پذیرفته ولی آن چنان که باید و شاید حکومت برنامه ای راکه بتواند سه چهارولایت افغانستان راتحت پوشش قرار بدهد وبتواند اشتراک سیاسی-اقتصادی زنان راتامین کند نبوده است، که مابتوانیم به عمق ضرورت حضورزنان درجامعه از نگاه پژوهشی پی ببریم؛ شما اگر می بینید مثلا اتاق تجارت زنان ثبت میشود نشانه ی بیشترکار نهادهای زنان است، ما اگر می بینیم که مثلا قانون منع آزارجنسی پاس می شود از طرف پارلمان این بیشتر تلاش جامعه ی مدنی است، شما اگر می بینید روی پلان عمل ملی زنان کار می شود این تلاش جامعه مدنی است که در این راستا تلاش می کنند ،شما اگرمی بینید روی پلان عمل ملی زنان، قطعنامه ی 1325 درمورد افغانستان کار می شود تلاش های نهادهای حقوق زن است و همچنان پاسخگو ساختن حکومت و پیدا کردن خلا هایی که درمورد تعهداتی که حکومت به مردم وجامعه ی جهانی کرده این کارنهادهای جامعه ی مدنی است، نهادهای جامعه ی مدنی کارهای بسیارخوبی انجام داده اند ودراین زمینه بسیار موفق بودند و توانستند حکومت را جوابگو بسازند و وادارکنند که کارهایی به نفع زنان انجام بدهد
نظرشمادرمورد خشونت زنان علیه زنان چیست؟
خشونت زنان برعلیه زنان ریشه های بسیار عمیقی دارد. به عنوان مثال کمبود منابع وفرصت هایکی ازاین بحث هاست که من انکارنمی کنم، اماچون فرصت هاکم است وتعداد متقاضیان زیاد صدای بسیاری از مردان از حنجره ی زنان بلند می شود، ازبحث های مهمی است که به نظرم باید دراین زمینه یک کار پژوهشی صورت بگیرد و ریشه یابی شود که چطورمی توانیم چیستی وماهیت این بحث را پیدا ودر آن کنکاش کنیم.
چه کنیم تا در راه بهبود شرایط برای زنان و رسیدن به صلح مردان را با خود همراه کنیم؟
اگر ما آموزش را از مکاتب شروع کنیم و در مکاتب دخترانه و پسرانه از بحث های برابری جنسیتی صحبت کنیم و از ابتدا در نساب تعلیمی بحث برابری زن و مرد مسجل شده باشد آن گاه پرورش دهنده نسل جدیدی هستیم که با همین باور رشد می کند و تربیت می شود اما در سطوح بالاتر با توجه به کانسبت(بستر) جامعه ممکن است مثلا آن چیزی که من در کابل می خواهم به عنوان یک زن با آن چیزی که یک زن در دور ترین قریه نورستان می خواهد تفاوت بسیاری داشته باشد به همین شکل تفاوت خواست ها تفاوت دیدگاه ها را منجر می شود شما از یک جایی با یک منبع مشخص می توانید حرف بزنید مثلا در نورستان تمام تلاش باید این باشد که شما بیایید روی تعلیم و تربیت دختران کار کنید و مردان را با توجه به همان کانسپت منطقه شان با خود همراه بسازید اما در کابل که پایتخت است شما به بحث های عمیق تر و خواسته های دقیق تر نیاز دارید و راه های علمی تر و عملی تری که آن ها را متقاعد کند با شما همراه شوند.
درمیان کشورهای منطقه که از نظر فرهنگی اشتراکات زیادی داریم کدام کشوردرعرصه ی فعالیت و رشد زنان میتواند الگوی ما باشد؟
دربخش الگو برداری مسائل زنان مسائل فرامرزی هستند و ما نمیتوانیم دقیق بگوییم که به معنای واقعی حقوق زنان درکدام یک ازاین کشورها بیشترتامین شده است؛ زنان درتمامی منطقه تلاش های خودراکرده اند وآنچه به دست آوردند ازتلاش خود زنان و فعالان حقوق زن بوده است ومن بیشترمی خواهم بگویم یک اجماع کلی در بین زنان وفعالان حقوق زن مثلا ترکیه وایران وافغانستان و..موجود است وتلاش کرده اند که شبکه های خاص خود را داشته باشند که این نشان می دهد بحث زنان یک بحث فرامنطقه ایست و آنچه مارابه یک دیگر نزدیک می سازد بحث جنسیت و زن بودن ما است.
برای اینکه هشت مارچ صرفا در یک روز خلاصه نشود و هر روز هشت مارچ باشد چه باید کرد؟
زمانی که شما به تاریخ زنان افغانستان مراجعه کنید می بینید که از مشروطه به این طرف تا دوران کمونیستی بحث های حقوق زن جان گرفته و تازه شده و خیلی جدی تر روی آن ها کار شده با جریان جنگ و مهاجرت این طیف کاملا مهاجر می شود و حتی تعداد بسیار زیادی از کسانی که در دوران کرزی روی کار امدند مهاجر شدند و یک نسل نو می اید که خالی از زحماتی است که نسل گذشته کشیده این جا یک خلا ایجاد می شود و نیازاست که نهاد هایی که در راستای حقوق زنان کار می کنند این خالی گاه را پر کنند اگر چه کار حکومت هم هست اما بیشتر مسولیت کنشگران حوزه زنان است که این خلا را پر کنند و تعریفی از 8 مارچ برای زن افغانستان داشته شند و بحث حقوق زن را با توجه به جغرافیا منطقه و جغرافیایی که در آن زندگی می کنند تعریف کنند و برای آن خواسته ها اولویت های خود را داشته باشند و برای رسیدن به ان تلاش کنند اینجاست که 8 مارچ معنی می دهد 8 مارچ را اگر شما به تنهایی تجلیل کنید گرچه در ذات خود این هم یک قدم و یک عمل است که شما پا پیش می گذارید و توجه ها را جلب می کنید ولی نیاز دارد جدی تر کار کنید روی نیاز شناسی و نیاز سنجی و اولویت بندی نیاز های زنان کار کنید و در کنار آن برای رفع این مشکلات اقداماتی انجام دهید.
به عنوان حرف آخر چه پیامی برای نسل جوان دارید؟
پیام من به نسل جوان این هست که کوشش وتلاش کنند و برای رسیدن به آنچه حقشان است هرگزازتلاش دست نکشند، مبارزه برای برابری قرن هاست جریان دارد وقرن ها ادامه خواهدداشت ولی آنچه مهم است این است که نسل به نسل برای رسیدن به ارزش ها و برابری ها باید تلاش وکوشش کنیم تا به حقمان برسیم.