نبی ساقی
تاریخ بیهقی تالیف ابوالفضل محمد بیهقی (۳۸۵ – ۴۷۰ قمری)، دبیر و مورخ عصر غزنوی، یکی از مشهورترین کتابهای تاریخ کهن سرزمین ما است و به خاطر نثر پخته و متن هنرمندانه و رسا در عرصه زبان و ادبیات نیز طرفداران و علاقهمندان فراوانی دارد.
واژه تاجیک (تازیک/تاژیک) در این کتاب، بهصورت مفرد و یا جمع، ظاهراً ۱۲ بار استفاده شده است. این نوشته، نگاه مختصری میاندازد به کاربرد کلمه تاجیک در تاریخ بیهقی و کوشش میشود تا نشان داده شود که واژه تاجیک در آن دوره، یعنی قرن چهارم و پنجم هجری، چه معنا و مفهومی را میرسانده است. ناگفته نباید گذاشت که در نسخ خطی، حرف «ژ» و «ز» در بیشتر موارد یکسان و مشابه نوشته میشد و ویراستاران متون کهن، با ملاک و معیارهایی که نزد خودشان داشتند، برخیها این حرف را «ژ» و برخیها هم «ز» خواندهاند. در مناطق غور و هرات و شاید سایر مناطق، امروزه نیز لفظ تاجیک را معمولاً در گفتار بهصورت «تاژیک» با «ژ» خفیف تلفظ میکنند، نه بهصورت تاجیک. بنابراین، احتمال اینکه قرائت تاژیک این کلمه در متون کهن، درستتر باشد، قویتر است.
به هر حال، در تاریخ بیهقی موجود و در چاپی که من مطالعه کردم، اولینبار در صفحه ۱۸ از لفظ تاجیک یاد شده و گفته شده است: «و صاحب بزرگ، علی [قریب]، بازگشت و همه بزرگان سپاه را از تازیک و ترک با خویشتن برد و خالی بنشستند.» در اینجا واژه تازیک در برابر ترک قرار گرفته و از فحوای جمله با ذهنیت امروزی، میتوان استنباط کرد که لفظ تازیک، در این مورد، شاید رنگوبوی قومی داشته است، هرچند با قاطعیت چنین حکمی نمیتوان کرد.
در صفحه ۲۳۷ بار دیگر واژه تازیک یاده شده است. در این صفحه آمده است: «و بوسهل زوزنی و دیگران تدبیر کردند در نهان که مال بیعتی و صِلَت که برادرت امیرمحمد (رض) داده است، باز باید ستد. افسوس و غبَن است کاری ناافتاده را افزون از هفتاد و هشتاد بار هزار هزار درم به ترکان و تازیکان و اصناف لشکر بگذاشتن… و براتها بنویسند تا این مال مستغرق شود… از لشکر و تازیکان که چهل سال است تا مال مینهند و همهگان به نوا اند و چه کار کردهاند که مالی بدین بزرگی، پس ایشان یله باید کرد؟»
در این قطعه در قسمت نخست، بار دیگر لفظ تازیک را با ترک یکجا آورده است و این کاربرد نشان میدهد که تاجیکان نیز در لشکر به حیث نظامی و سپاهی حضور داشتهاند و لفظ تاجیک تنها به دیوانیان و دبیران، اختصاص نداشته است؛ اما در بخش اخیر قطعه، تاجیکان را از لشکر و نظامیان جدا میکند و میگوید، چه کردهاند که این همه مال به آنها داده شده است؟ در این محل، ظاهراً لفظ تاجیک نه به نظامیان و سپاهیان، بلکه به ماموران دستگاه بروکراتیک حکومت و دیوانیان اشاره دارد.
بیهقی در صفحه ۴۲۸ باز هم لفظ تازیک را ذکر کرده است: «وزیر گفت… و حاجب سُباشی که فرارویتر است، او حاضر آید و با کسانی که خداوند بیند از اهل سلاح و تازیکان، تا در این باب سخن گفته آید و رای زده شود». اینجا بهصورت روشنتر، میبینیم که تاجیک جدا از «اهل سلاح» به کار رفته و به اهالی دیوان و دفتر، اشاره داشته است.
همین گونه، در صفحه ۵۰۷ از قول طغرل سلجوقی که تازه برخی مناطق را از دست مسعود غزنوی تصرف کرده است، میآورد: «ما مردمان نو و غریبیم، رسمهای تازیکان ندانیم. قاضی به پیغام، نصیحتها از من باز نگیرد.» در این سطور، طغرل خطاب به قاضی با فروتنی میگوید که ما رسم و رواج دولتداری را وارد نیستیم و شما نصیحت خویش را از ما باز نگیرید. از ساختار متن برمیآید که منظور طغرل از «رسمهای تازیکان» امور دولتداری است. اگر چنین باشد، این بدان معنا است که تاجیک در اینجا هم به معنای «دبیران» و «دیوانیان» استفاده شده است.
در صفحه ۵۲۵ آمده است: «و بر همه رویها جنگ سخت شد و من و مانند من تازیکان، خود نمیدانستیم که در جهان کجاییم و چون میرود». در این قطعه، بیهقی خودش را نیز تاجیک میشمارد و میگوید که جنگ چنان شدید بود که ما تاجیکان اصلاً راه خود را گم کرده بودیم. از کلام بیهقی برمیآید که تاجیکان در جنگ شریک نبوده و فقط امور دیوانی را برعهده داشتهاند.
بیهقی در صفحه ۵۴۵ دوبار واژه تاجیک را استفاده میکند. «بوالحسن عبدالجلیل خلوتی کرد با امیر و گفت ما تازیکان اسب و اشتر زیادتی داریم بسیار… بوالحسن به خط خویش نسختی نبشت همه اعیان تازیک را در آن درآورد و آن عرضه کردند و هرکس گفت فرمان برداریم و از دلهایشان خدای عزوجل دانست.» اینجا نیز تازیکان به مردم دیوانی و اداری اشاره دارد و به قوم و قبیله پیوند نمییابد.
در صفحه ۵۶۶ ذکر شده که «صاحب بگتُغدی امیر را سربسته گفت که غلامان امروز میگفتند که ما بر اشتر پیدا است که چند توانیم بود؟ ما فردا اگر جنگ باشد، اسبان تازیکان بستانیم که بر اشتر جنگ نتوان کرد. امیر جواب نداد، ولیکن از جای بشد». در این مورد نیز غلامانی که نظامی هستند، دبیران و اهالی دیوان را تاجیک میخوانند و میگویند اگر فردا جنگ شد، ما اسبان ماموران و مدیران را میستانیم، چرا که با شتر نمیتوانیم جنگ کنیم.
به همین روال، در صفحه ۵۶۷ بازهم در مورد طغرل سلجوقی میآورد که «طغرل اعیان را گِرد کرد و بسیار سخن رفت و از هر لونی… طغرل گفت ما را صواب آن مینماید که بُنه پیش کنیم و سوی دهستان رویم و گرگان و آن نواحی بگیریم که تازیکان سبکمایه و بیآلتاند و اگر آنجا نتوانیم بود، به ری رویم که ری و جبال و سپاهان ما راست و به هیچ حال پادشاه به دُم ما نیاید». در این قطعه مشخص است که طغرل به مردم دهستان و ری و اصفهان، تاجیک خطاب کرده و گفته آنها بیآلتاند، یعنی اسباب و ابزار جنگی ندارند. این معنا نیز به غیرنظامیان شهری و روستایی اشاره دارد و به قوم و طایفه خاصی اشاره نمیکند.
در پایان نبرد مشهور دندانقان (ص: ۵۷۱)، بیهقی روایت میکند که «نظام بگسست که غلامان سرای از اشتر به زیر آمدند و اسبان ستدن گرفتند از تازیکان. از هرکس که ضعیفتر بودند به بهانه آنکه جنگ خواهیم کرد». اینجا نشان میدهد، غلامانی که نگهبان و محافظ و خدمتگار ادارهچیان هستند، اسبهای مردم غیرنظامی و دیوانی را میگیرند و فرار میکنند.
سرانجام در صحفه ۵۷۲ آمده است: «غلامان تازیکان با امیر نیک بایستادند و جنگ سخت کردند از حد گذشته و خاصه حاجبی از آنِ خواجه عبدالرزاق». اینجا نیز چنان که میبینیم «غلامان تازیکان» اشاره به غلامهای دبیران و دیوانیان دارد و میگوید که غلامان و خدمتگاران کارمندان دولت، خوب مقاومت کردند و بهصورت ویژه از غلام صدراعظم، خواجه عبدالرزاق، یادآوری میکند. صدراعظم، بهعنوان نفر اول اداره مملکت در عرصه دیوانی، در قطار تاجیکان یعنی اهالی دیوان آورده شده است.
در نتیجه با مرور آنچه خواندیم، میتوان استنباط کرد که گرچه لفظ تاجیک در آن زمان گاهی در برابر ترکان و به معنای غیرترکان رنگوبوی قومی به خود میگرفته، اما بیشتر به نیروی بروکراتیک و دستگاه اداری و دیوانی و به غیرنظامیان و اهالی شهر و روستا در خراسان و ایران قدیم خطاب میشده و با معنای امروزی خود، تفاوت داشته است.
منبع: بیهقی، ابوالفضل محمد، تاریخ بیهقی، چاپ دوم، به تصحیح عزیزالله علیزاده، تهران: انتشارات فردوس.